روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود


قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

گر روا باشدکه لالستان بود بر راه سرو


بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود

دل چوگوی و پشت چون چوگان بود عشاق را


تا زنخْد انش چو گوی و زلف چون چوگان بود

گر زدو هاروت او دلها به درد آید همی


درد دلها را زد و یاقوت او درمان بود

عنبر از زلفش همی بارد چو در مجلس بود


گوهر از تیغش همی بارد چو در میدان بود

دوستان را بوی آن عنبر نشاط دل دهد


دشمنان را عکس آن گوهر بهشت جان بود

من به جان مرجان و لولو را خریداری کنم


گرچه دندان و لب او لولو و مرجان بود

هر زمان گویم به شیرینی و پاکی در جهان


چون لب و دندان او یارب لب و دندان بود

راز من در عشق او پنهان نباشد تا مرا


روی زرد و باد سرد و دیدهٔ گریان بود

هر سه پیش مردمان هستند غمازان من


هر کجا غماز باشد راز کی پنهان بود

برکنار خویش رضوان پرورید او را به ناز


حور باشد آن که او پروردهٔ رضوان بود

ترک من حورست و از رضوان به شب بگریخته است


تا به خدمت روز و شب پیش شه ایران بود

شاه شاهان ارسلان ارغو که باشد تا جهان


در جهانداری به جای ارسلان سلطان بود

فیلسوفانی که در احکام بشکافند موی


حکم کردستند کاو را بر جهان فرمان بود

کلی و جزوی است از تأ ثیرگردون هرچه هست


رای او زین هر دو معنی هر چه خواهد آن بود

این غزل بر وزن آن گفتم که گوید عنصری :


« تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود»